تقدیم به کسی که شکفتن هیچ گلی زیباتر از لبخند او نیست
------------
امروز با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
------------
روز میلاد توست و من همچنان در آرزوی لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
------------
روز میلاد تو باران آمد روز میلاد تو بود که هوا بوی شبنم وشقایق می داد ...
------------
تولدت مبارک
------------
------------
تولدت مبارک
"چهارشنبه 9 فروردین ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار بر تمامی پرستاران عزیز گرامی باد"
نه تنها زینب از یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
------------
پرستاری، سایه سفید محبت است
در کالبد دلسوزان پاکدل
------------
-------------
روز میلاد دُرّ درخشان مهر و عاطفه، پرستار زخم های به خون نشسته صحنه کربلا و روز پرستار مبارک باد.
-------------
روز میلاد زینب کبری(س)، پرستار همه عاطفه ها و همه ستاره های درخشان ایمان و عفّت و پرستار همه ارزش های زخم دیده در تاریخ شیعه بر همه پرستاران و منادیان انسانیّت و ایمان مبارک باد
------------
روز پرستار، روز جاری عاطفه ها، روز درخشیدن ایمان در قلب های مهربان، روز افتخار انسان به انسانیّت گرامی باد.
من نمیدانم عاقلم یا عاشق…
حس من دلتنگیست…
حس یک مرغ مهاجر دارم که دلش هوای ماندن دارد …
وسرش هوای رفتن…
ودلش میمیرد گرازاین مرز خدا پرگیرد
-------------
عشق مثل آبه می تونی تو دستات قایمش کنی
ولی یه روز دستات باز می کنی می بینی همش چکیده
بی اینکه بفهمی دستت پر ازخاطرست
-------------
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطر تو دست مرا می گیرد
-------------
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشقو مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !
-------
آش نخورده و دهن سوخته !
-------
بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره !
-------
بهر کجا که روی آسمان همین رنگه !
-------
سخن خود تو کجا شنیدی، اونجا که حرف مردمو شنیدی !
-------
سزای گرانفروش نخریدنه !
-------
سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه !
-------
کاری بکن بهر ثواب - نه سیخ بسوزه نه کباب !
-------
کاه را در چشم مردم می بینه کوه را در چشم خودش نمی بینه !
امام صادق سلام الله علیه
یَومُ النَّیروزِ، هُوَ الیَومُ الَّذی یَظهَرُ فیهِ قائِمُنا أهلَ البَیتِ؛
نوروز، روزى است که قائم ما اهل بیت در آن ظهور مىکند
بحارالأنوار: ج 52، ص 276
منبع : حدیث نت
ابوسعید ابوالخیر با جمعى از اصحاب از کنار روستایی از مناطق اطراف نیشابور به طرف مقصدى مىگذشتند.
مردى مُقنی مشغول خالى کردن چاه مستراح بود، اصحاب از بوى تعفن کثافات، دماغ خود را گرفتند و به سرعت از آن محل گذشتند، ولى مشاهده کردند شیخ نیامد.
چون نظر کردند دیدند شیخ با حالت تفکر کنار کثافات ایستاده فریاد زدند استاد بیا. فرمود مىآیم، پس از مدتى تأمل در کنار کثافات به سوى اصحاب روان شد، چون به آنان رسید عرضه داشتند: اى راهنما براى چه کنار کثافات ایستادى؟
فرمود: چون شما دماغ خود گرفتید و به سرعتِ حرکت خود افزودید، صدایی از کثافات و فضولات برخاست که هان اى روندگان! دیروز گذشته، ما با حالتى طیب و طاهر و پاکیزه و رنگ و بوئى بسیار عالی بر سر بازار به صورت سبزیجات و میوهجات و حبوبات قرار داشتیم و شما بنىآدم به خاطر به دست آوردن ما بر سر و بار یکدیگر مىزدید و به انواع حیلهها و خدعهها متوسل مىگشتید، و از هیچگونه تقلبی خوددارى نمىکردید، چون ما را به دست آوردید خوردید، ما بر اثر چند ساعت همنشینى با شما تبدیل به این حال گشته و به این سیه روزى افتادیم، به جاى این که ما از شما فرار کنیم، شمایى که باعث این تیرهبختى براى ما شدید؛ از ما فرار مىکنید اى اف بر شما !!!
من کنار کثافات ایستاده و به پند و نصیحت آنان گوش فرا داده تا شاید عبرتى از آنان بگیرم!
عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ج 4
میشنوم صدای عشق را از لا به لای نوازش های پر مهر تو
میشنوی صدای محبتم را از سوی بوسه های پر از عشق من
----------
گرچه او مرهم نشد بر زخم های قلب من
روی زخم کهنه ام مُشتی نمک پاشید و رفت
گریه هایش را درون بقچه ای پیچیده بود
وقت رفتن با لبی خندان مرا بوسید و رفت
---------
کوچه پس کوچه این شهر تو را می بوید
عطر خوش بوی تنت ناب تر از مُشک و گلاب
بوسه ای از لب شیرین تو شد سهم دلم
این غزل جای من امشب شده بد مست و خراب
----------
همدم تنهایی شب های من ، اشک است و بس
مرهم زخم دل تنهای من ، اشک است و بس
گر نمیبینی غمی اندر نگاه خسته ام
آنچه میشوید غم از چشمان من ، اشک است و بس
گاه نمیدانم چه پیامی رابهانه کنم تا از حال آنکه دلم با اوست آگاه شوم،این بارکه دلتنگی رابهانه کردم فردا را چه کنم
---------
برای محبت هایی که عمیقند،ندیدن و نبودن هرگز بهانه از یاد بردن نیست
---------
شاید پاک ترین هواى دنیا متعلق به لحظه اى است که دلمان هواى هم میکند
---------
تقویم روزهای دلم شکسته و گم است ، بی تو چه فرقی می کند امروز چندم است
---------
نفس نمیکشد هوا،قدم نمیزند زمین،سکوت میکند غزل،بدون تو یعنی همین
---------
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد .بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت میکارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
-----------
ما بدهکاریم به یکدیگر و تمام دوستت دارم هایی که ناگفته ماندن و پشت دیوارغرورمان آن ها را بلعیدیم تا نشان دهیم که منطقی هستیم
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار
----------
تقویم که به صفحه سیزدهم می رسد، می شکفد و با پرهیز از خرافات، خوش بینانه به
قضیه بهار و طبیعت نگاه می کند؛ همه روزها، خوش وقت هستند.
----------
مقابل نگاه سرسبز بهار، مباد حرف از چیدن و پرپر شدن بزنیم؛ واقعاً دل بهار نازک است!
----------
«طبیعت»، پلکی از خوش رنگیِ آیینه ماست! همان آیینه ای که انعکاسِ «زندگی»هاست!
----------
طبیعت، هم خون من و توست. تو از شانه های سبز او برخاسته ای. باید شکرگزار لحظه هایی بود که در جوار نفس های او، از صلح و آرامش سرشار می شویم و همه زمختی های روزمره را تاب می آوریم.
----------
غنچه های رنگارنگ بهار، سلام های خداوندند که روی لبخندهای زمین، باز می شوند.